اللهم_عجل ولیک الفرج
امید غریبان تنها کجایی:
? بارها روی تو دیدم ولی
نشناختم …
? لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم…
? کعبه را کردم بهانه تا بگردم
دورتو...
? آمدم دور تو گردیدم ولی
نشناختم
دلنوشته:حامد صالحی
اللهم_عجل ولیک الفرج
امید غریبان تنها کجایی:
? بارها روی تو دیدم ولی
نشناختم …
? لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم…
? کعبه را کردم بهانه تا بگردم
دورتو...
? آمدم دور تو گردیدم ولی
نشناختم
دلنوشته:حامد صالحی
اللهم_عجل ولیک الفرج
همه چیز از فکر آغاز میشود
فکر ما تبدیل به احساس می شود
و احساس در ما یک رفتارمی شود
و این رفتار ما را به نتیجه میرساند
فکرهای سازنده کنیم
یک نفر تعریف میکرد؛
دختر چهار ساله ایی تو تاکسی کنار دستم نشسته بود و با لذت زیاد لواشک میخورد!
گفتم مگه نمیدونی لواشک واسه سلامتی ضرر داره ؟!چرا میخوری؟
یک نگاهی بهم کرد و گفت؛
پدر بزرگم خدا بیامرز 115 سال عمر کرد!
با تعجب پرسیدم؛
واسه اینکه لواشک می خورد…؟!
گفت؛نه!
چون سرش تو کار خودش بود…!
چنان قانع شدم که الان سه روزه با کسی حرف نزدم و دارم به عمق این قضیه فکر میکنم…!?
یادم بیاور برایت بنویسم که عشق را باید بیحساب اندوخت اما با حساب خرج کرد. و برایت بنویسم که هی بر این طبل پر صدا اما تو خالیِ “ بیحساب دوست داشتن” نکوبی. که دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد.
- حساب و کتابش؟
ظرفیت خودت، که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگهدار.
- حد و مرزش؟
عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت.
دوست داشتن که نباید تو را بی عزت، بی کرامت و بی شخصیت کند. باید؟!
دارد تمام می شود ؛
اردیبهشتی که بویِ نابِ باران و شکوفه می داد …
ماهِ بهشتیِ بینظیری ؛
که با همه ی ماه ها فرق داشت …
ما می مانیم و
خیابان هایی ؛
که دلشان برایِ مهربانیِ ابرهایِ بهاری ، تنگ می شود …
برای نازدانه ی دل نازکِ فصل ها ،،،
که صدایِ هق هقِ شبانه اش ؛
تویِ گوشِ کوچه های شهر ،
تا همیشه خواهد ماند …
اردیبهشت تمام می شود ،
و این خیابان ها ؛
تا رسیدنِ پاییز ،
بغضِ گلوگیرشان را
با دو جرعه آفتاب ،
قورت خواهند داد …
نیست یک دم
جز حضورت
در سرم
اندیشه ای…
آری،
در فصل نبودن هایت
پریشانم، پریشانم، پریشان،
و اردیبهشت نیز
این روزها
چنان بی وقت می گرید
که می دانم
بیشتر از خودِ من
از حالِ من باخبر است…