شهید گمنام مدافع حرم
#به_قلم_خودم
شهید گمنام مدافع حرم…
برای تماشا کمی آب و آیینه و چشم های تو کافیست….
سیراب جوی اشک شد دشت خنده ام حس میکنم شکسته ام اما برنده ام
اشک چشمانم بند نمی آیمد، دلم بی تاب شده بود، دنیا دور سرم می چرخید، صدا بلند نکردم، فقط…..
بگذارید از اول بگویم:
نمی دانم کی و چطور عاشقش شده بودم، فقط میدانم در یک نگاه نبود. دوستش داشتم هر وقت می دیدمش قلبم تند تر میزد، دستانم شروع به لرزیدن میکرد، راه رفتن یادممی رفت.جوان مغروری بود به چشمان هیچ کس نگاه نمی کرد. برخلاف بقیه سرش بالا بود، اما چشمانش زمین خدا را رصد می کرد. همیشه مرتب می گشت، شانه بودن موهایش، اتو بودن لباس هایش، ذره ای خاک روی کفش هایش نمی دیدی، متواضح بود و مهربان و … بگذریم از خوبی هایش که این دل تاب نوشتن آن را ندارد.
بالاخره باهم ازدواج کردیم، یادم نمی رود اولین دفعه که دستم را گرفت ته دلم خالی شد، آنجا بود که در چشمانم نگاه کرد، مثل همیشه آرام بود و دوست داشتنی. همه ی ویژگی هایش یک طرف نماز خواندنش یک طرف. نماز خواندش دلم را به جایی می برد که زمان برایم بی معنا می شد، حالش را در نماز دوست داشتم. آری فعل گذشته است. او دیگر کنار من نیست… زنگی ما فقط چند ماه طول کشید. محمد هادی از دینی حرف میزد که برای ادای ان باید مدافع حرم میشد. او مدافع حرم شد و بعد از دومین اعزامش به سوریه بعد از سه هفته خبر شهادتش را برای ما آوردند.
اشک چشمانم بند نمی آمد، دلم بی تاب شده بود، دنیا دور سرم می چرخید، صدا بلند نکردم، فقط و فقط گریه ان هم با تعدادی عکس در تنهایی ام، تمام دلهره هایم تمام شده بود اما دیگر او را نداشتم. تنهایی را با تمام پوست و استخوانم حس کردم.
روزها را در خانه با خاطراتش سر می کردم. گاهی هم به گوشی اش که روی تاقچه ی پذیرایی گذاشته بودم زنگ می زدم و تمام قلبم التماس میشد برای شنیدن دوباره ی صدایش. اسم خودم را روی گوشی اش می دیدم انگار که عمرم به پایان رسیده با صدای بلند صدایش میزدم و گریه می کردم. آرام که می شدم به گوشی اش پیام می دادم، بعد به خودم می خندیدم که دیوانه شده ای او بر نمیگردد فقط این را بدان که او زنده ی ابدی است.
تو تنها مانده ای. از چیزی که می ترسیدم سرم آمد، آن تنهایی بعد از ازدواج. تنهایی که صبرم را گرفته، دلم را نا آرام، حالم را پریشان و قلبم را مریض خود کرده است.
راست می گویند که هر کس و هر چیزی که دوستش داری را زود تر از دست می دهی.
دلم برایت تنگ شده… برای مهربانی ات…لبخند هایت ..شوخی هایت… اشک های پنهانی ات.. صدای گرفته ی بعد روضه ات……
تنها دل خوشی من شده یک سنگ مزار از تو، همین مونده تو دنیا یادگار
تو بودی تنها تو دنیا درمونم نگاهم کنی خیلی ممنونم
کنار قبرت که با غم می شینم زیارت نامه رو آروم می خونم
** اسم شهید در این متن تخیلی است