مطلب
23 اردیبهشت 1397 توسط نرگس بانو
خانه باید بوی زندگی بدهد.
سقفش به رنگ آبی آسمان،
گرمایش سبز به اندازهی لطافت گل،
و صفایش زرد به رنگ امید
و شوری تازه…
با تجربهی اولین سفر دور و دراز و شروع دلتنگیهای پی در پی،
درک خواهی کرد هیچ کجا به جز خانه آنقدرها، احساس امنیت را در تو القا نمیکند.
حتی اگر با ناچیز ترین چیزها شب را به صبح برسانی،
حتی اگر دیوارهایش کوتاه باشد
و مساحتش نه آنقدر که صدای بغض و خندهای به دیگری نرسد.
خانه جان میگیرد از هر امید و آرزویی،
از رنگین کمانی که بر بامی کوچک به نقش در میآوری و هیچکس جز خودت توان خواندن رنگ به رنگش را ندارد…